واقعیت درمانی گلاسری در سال 2000 به عنوان مؤثرترین روان شناس قرن معرفی شد.

گلاسر به عنوان روانپزشک سالها کار درمانی انجام داده بوده و بیان می داشت تا کنون دوازده تن دارو تجویز کردم، اما فهمیدم مشکلات انسانها فقط با دارو درمانی قابل حل نیست، بلکه باید به دنبال شیوه های درمان مؤثر تر بود.

گلاسر و الیس قبلاً روان تحلیلی می کردند و هر دو معتقد ند افراد انتخاب کرده اند که پرخاشگری کنند یا افسرده باشند، چون دنیایی را که می خواستند نتوانسته اند عوض کنند. برای خودشان کاخ ساخته و در آن زندگی می کنند.

گلاسر با طرح تئوری انتخاب به درمان بیماریهای روانی می پردازد. سه برجستگی این نظریه شامل مثبت گرایی است که اعتقادی به اختلال ندارد. فرایند مدار است، نه تکنیک مدار. لذا به تکنیک وابسته نیست و در نهایت دعوت به مسئولیت پذیری برای مشکلی که فرد از آن رنج می برد و اعتقاد به خودسنجی و خود ارزیابی دارد.

او معتقد است کسی که دیر به ایستگاه قطارآمد، تنبیه نشده، بلکه انتخاب کرده. چون دیر آمد قطار حرکت کرد و او جا ماند.

ما همواره رفتاری را انتخاب می کنیم، چون نیاز ما را ارضا می کند نسبت به آن انتخاب مسئول هستیم. پس باید به ارزیابی رفتار خویش اقدام نماییم. همه رفتار ها معطوف به هدفی است همه رفتار ها از 4 مقوله سر می زند که شامل:0افکار، احساس، فیزیولوژی و عمل است.